۱۶ مهر ۱۳۸۷

کی منو یاد چی میندازه!

یه شب قبل از اینکه خوابم ببره تو تختم داشتم فک می کردم اسم بعضی وبلاگا منو یاد چیزای خاصی میندازه.تصمیم گرفتم اینجا بگم چه وبلاگایی منو یاد چه چیزایی میندازه. الیزه منو یاد کاخ الیزه ی فرانسه میندازه و بالعکس هروقت اسم کاخ الیزه رو تو اخبار میشنوم یاد الیزه میفتم ضمن اینکه همیشه الیزه رو دختر بسیار مهربون و باعاطفه ای می دونم.کیوان سی وپنج درجه منو یاد دوتا مورد میندازه.یکی اینکه وقتی کوچیک بودم یه پسر همسایه داشتیم که از منم کوچیک تر بود و اسمش کیوان بود همیشه تو راه مدرسه اذیتم می کرد و به طرفم سنگ می انداخت و من هیچوقت ازش شکایتی به مامانم اینا نمی کردم نمیدونم چرا!و دیگه اینکه "سی و پنج درجه" همیشه منو یاد نقاله ای که تو دوران مدرسه داشتم میندازه! انار منو یاد خود انار و پاییز میندازه و یاد اناری که یه بار با دوست جون سابق قرار گذاشتیم همزمان بخوریم.اونموقع من خوابگاه بودم و اون خونه شون. گربه روی شیروانی داغ رو که قبلا هم گفتم خیلی دوسش داشتم و دوست خوبی برام بود منو خوب مسلما یاد فیلمش مینداخت.دورترها باز منو یاد دیفرانسیل و مفهوم بینهایت میندازه.نازلی چیز خاصی رو برام تداعی نمیکنه جز اینکه همیشه حس می کنم که باید دختری زبر و زرنگ و ریلکسی باشه و یلداهه هم ضمن اینکه منو یاد دوست دوران ابتداییم که اسمش یلدا بود میندازه باز تو نظرم دختر راحت و درعین حال پر شور و شر رو تداعی می کنه. اما کوکولی و رفیق پیرش!کوکولی رو دوست میدارم و دوست خوبی می دونمش اما رفیق پیرش...با اینکه حس میکنم جوونه این اسم برای آدم کانوتیشن منفی ایجاد می کنه. نیسی فورا چهرش رو به ذهنم تداعی می کنه و در عین حال که چهرشو خیلی دوست دارم خودشو هم آدم مهربون و پراحساسی می دونم.مسعوده هم منو یاد کسی میندازه که هرکس لواشک رو می خوند می تونه حدس بزنه و من اینجا بیشتر از این نمی گم.فعلا همینا هستن که این چیزایی که گفتم رو برم تداعی می کنن.