۱۹ مهر ۱۳۸۷

خیانت

کسی رو میشناسم که تو زلزله ی شمال زن جوون و دو تا بچه ش رو از دست داده بود.مدتی بعد از اون جریان با دختری آشنا شد و این رابطه تا چندین سال ادامه پیدا کرد.درواقع این دختر شد شریک همیشگیش و هر جا هم می رفت اونو با خودش می برد و همه دیگه میشناختنشون.یه مدتم عقد کردن اما بعد جدا شدن و به زندگی همینطوریشون با هم ادامه دادن.این آقا که البته تفاوت سنی نسبتا زیادی هم با دوست دخترش داشت (البته چون موهاشو رنگ می کنه و به خودش می رسه جوون تر نشون می ده) خیلی هم متمول و سرمایه داره و توی این مدت کلی طلاهای سنگین و خونه و ماشین مدل بالا و...برای دختره می گرفته.ناگفته نمونه دختره هم نه زیبایی و جذابیت خاصی داشت نه اندام خوبی.درواقع چاق بود.اما خوب علف باید به دهن بزی شیرین بیاد.در ضمن تمام این سالها که در کنار هم زندگی می کردن دختره وقتایی که این آقا برای سرکشی به کارهاش به شهرستان می رفته یا شب هایی که دیر میومده خونه یا حتی در طول روز از نبود دوستش استفاده می کرده و هر بار دوست پسر دیگش رو میاورده خونه ی این آقا.البته هیچوقتم از خیانت های این زن با خبر نشد.اما بعد از چند سالی که به همین سبک با هم زندگی کردن بالا خره دختره جدا شد. آقاهه هم از اونجا که آدم با وجدانیه همینطوری رهاش نکرد.براش یه جای خوب خونه خرید و ماشینشم ازش نگرفت تازه قرار شد تا زمانی که ازدواج نکرده هر ماه بهش خرجی بده!از طرفی این دختر که جداییش بی دلیل نبود با پسر دیگه ای ازدواج کرد و باردار هم شد اما همچنان از دوست سابقش خرجی می گیره !آقاهه هم بی خبر از همه جا.جالبه نه؟