۷ مهر ۱۳۸۷

وبلاگ جدیده

تنظیمات وبلاگم شده دردسر برام.اون چیزی که می خوام درنمیاد!با این سرعت پایین اکانتمم حوصله ی آدم سر میره!از اونورم مامانه هی می گه :خسته نشدی اینقدر پای این نشستی؟!! از دست داداشه که نمی دونم چطوری این مشکلات رو برام درست می کنه عصبانیم!از دست خواهره که گاه گداری ازون دفاع می کنه بیشتر!طرف منو که می دونه واقعا مظلوم واقع شدم نمی گیره هیچ تازه ازون ظالم دفاع هم می کنه!هیچ کس نمی دونست من وبلاگ دارم تا اون روزی که وقتی دیدم وبلاگم حذف شده خواهره گریه م رو دید و منم برای اینکه بگم چقدر این داداشه اذیتم می کنه گفتم وبلاگمو حذف کرده.عکس العملی نشون نداد.منم که قصد داشتم وقتی داداشه از سر کار اومد یه دعوای حسابی راه بندازم به توصیه و خواهش آقای bfعزیزم گوش دادم و اون با حرفاش آرومم کرد و منم هیچی نگفتم و به روی خودم نیاوردم که چه غلطی کرده!یه خونسردی عجیبی بهم دست داده بود ضمن اینکه هنوز بخاطر زحمات بر باد رفتم ناراحت بودم دردسرها به همین جا ختم نمیشه.اون نمی دونم از چه طریقی اکانتمم یه کاری می کنه که کانکت نشم!به علاوه ی اینکه الان یه ماهی هست که به لطف نازلی عزیز از فیلتر شکن استفاده می کنم و می تونم وارد اینترنت بشم والا اصلا واردش نمی شم! می بینن چقدر با دردسر می تونم یه وبلاگ داشته باشم و آپدیت کنم.تازه ازین به بعد باید مراقب باشم این یکیو دیگه دیلیت نکنه! دیگه اینکه اونروزی وارد تنظیمات سیستم شدم و یه چیزایی کشف کردم که موهام سیخ شدن.گویا داداشه کاری کرده بوده که به اینباکسم دسترسی داشته باشه.یعنی جی میلمو اونجا دیدم و یه موردیو تیک زده بود که میشد ازون طریق باکسم رو ببینه!حالا چقدر موفق بوده و اینکه آیا تمام ایمیل هامو می خونده یا نه نمی دونم.اگه اینطور باشه که امیدوارم نباشه تمام زندگی خصوصیمو می دونه!!من که اونا رو دیلیت کردم.باز چقدر ازین طریق من می تونم موفق باشم نمی دونم.کاش یه آدم متخصص پیدا می شد کمکم می کرد.ولی اینو می دونم که فرداش از دستم عصبانی بود و می گفت تنظیماتشو به هم ریختم! تو فکر خریدن یه لپ تاپ هستم.اما چند ماه باید کار کنم و پولامو جمع کنم تا بتونم خودم بخرم نمی دونم.کارمم که هنوز شروع نشده. خلاصه دل پری دارم.آدم از غریبه ها بکشه از دست داداششم بکشه.تازه داداشه یه وکیل مدافع هم داشته باشه!