دختره رو بغل کردم و حس عجیبی بهم دست داد که تا به حال تجربه نکرده بودمش.وقتی می بوسیدمش و صورتمو بهش می مالیدم از نرمی و لطافت پوستش خوشم میومد.با خودم می گفتم همینه که مردها اینقدر از ما زنها لذت می برن!از تغییرات توی چهرش می فهمیدم که داره لذت می بره اما کاملا در مقابل من منفعل بود.نرمی سینه هاشم که دیگه نگو!با اینکه اولین بار بود اما خوب چون خودمم دختر بودم می دونستم باید چی کار کنم که خوب لذت ببره.نمیدونم از سرمستی اون بود یا نه از لذتی بود که من از تنش میبردم که خودمم مثل اون اور.گاسم شدم.
ازخواب پریدم.فک کردم عجب خوابی دیدم!اما عین بیداری بود تمام اون حس ها رو انگار تو عالم واقعی تجربه کرده بودم.خلاصه که حس متفاوتی داشت لز.بین بودن اما حاضر نیستم اینطوری باشم چون اون لذت واقعی رو برام نداشت.
۱۸ مهر ۱۳۸۷
اشتراک در:
Comment Feed (RSS)
|